مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم "مادری" را که
برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت ...
AjoojoMajooj هرچی دلت بخواد اینجاهست
| ||
|
سلام به همه دوستای گلم که به این وبلاگم سرزدن من مبیناهستمو14سالمه ازآ.ش هیچی دیگه.... اومدم بگم نظراتتون باعث دلگرمیه بندس واینکه به جز این من یه وبلاگ دیگه ام دارم که فعلا درحال آماده سازینه به آدرسه WWW.MYLONELYNESS.LXB.IR خوشحال میشم اگه سربزنید دوستتون دارم ف بابای [ پنج شنبه 8 اسفند 1398
] [ 13:11 ] [ Mobi Goli ]
فائقهٔ آتشین معروف به گوگوش (متولد ۱۳۲۹ خورشیدی در تهران)خواننده و هنرپیشهٔ مشهور ایرانی است. وی از محبوبترین خوانندگان تاریخ موسیقی ایران به شمار رفته و در سایر کشورهای آسیای میانه و خاورمیانه نیز هواخواهان بسیاری دارد. در سالهای دههٔ هفتاد میلادی و پیش از انقلاب ایران وی را «شاهماهی موسیقی ایران» مینامیدند. این لقب بعد از بازگشت وی به آمریکا دوباره بر سر زبانها افتاد و در تبلیغات رادیو تلویزیونی تور بازگشت از این نام بسیار استفاده شد. [ چهار شنبه 7 اسفند 1392
] [ 15:3 ] [ Mobi Goli ] پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است [ چهار شنبه 7 اسفند 1392
] [ 1:12 ] [ Mobi Goli ] وقتی غروب شد...به خورشید نگاه کن... اومیلیون ها سال است که همیشه روزا درآسمان وشبها محومیشود وجایش رابه دیگری میدهد ولی هیچوقت ازآسمانش دل نمیکند...ای کاش ماانسانهاهم نسبت بهم اینگونه بودیم... [ چهار شنبه 7 اسفند 1392
] [ 1:5 ] [ Mobi Goli ] [ چهار شنبه 16 مرداد 1392
] [ 16:2 ] [ Mobi Goli ] [ چهار شنبه 15 مرداد 1392
] [ 23:59 ] [ Mobi Goli ] [ یک شنبه 13 مرداد 1392
] [ 18:31 ] [ Mobi Goli ] [ یک شنبه 6 مرداد 1392
] [ 18:2 ] [ Mobi Goli ] [ یک شنبه 6 مرداد 1392
] [ 17:27 ] [ Mobi Goli ] کسی میتواند انجام میدهد،کسی که نمیتواند انتقاد میکند [ یک شنبه 6 مرداد 1392
] [ 17:20 ] [ Mobi Goli ] [ یک شنبه 6 مرداد 1392
] [ 2:57 ] [ Mobi Goli ] [ یک شنبه 5 مرداد 1392
] [ 23:50 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 5 مرداد 1392
] [ 22:20 ] [ Mobi Goli ] سلام دوستای خوشگل ویاران همیشگیم خوبین؟؟؟ بازحمتای ما؟؟؟ خواستم ازهمه تون تشکر کنم واسه نظراتی که واسم میذارید....... درسته بیشترشون تبلیغاتیه اما بازم به آدم امیدمیده بچه هامیشه یکم بیشتر پیشنهاد بذارید تاتبلیغات؟؟؟ دوستان خواستم بگم بعضی از نظرات وتبلیغات بعد ازویراییش تایید میشن پس صبورباشید آخرین حرررررفم اینکه دوووووستوووووون دااااااااااارم فعلا باییییییی [ جمعه 4 مرداد 1392
] [ 1:42 ] [ Mobi Goli ] سکوت من بخاطرشخصیت خودم بوده... واگر نه خیلیا زیرسوالن... [ چهار شنبه 1 مرداد 1392
] [ 23:58 ] [ Mobi Goli ] رفتم سنگکی میگم یه کی میخوام اشاره کرده به پشتم فهمیدم که ایناصف یکیاس ازش پرسیدم خب اگه ده تاببرم کجاوایسم؟ همه زدن زیرخنده،بنده هم بدجور تومحل ضایع شدم [ پنج شنبه 20 تير 1392
] [ 1:2 ] [ Mobi Goli ]
یادش بخیر بچه تر که بودم،مچ دستمو گازمیگرفتم وعقربه های زمان مورد دلخواهمو روش میکشیدم وهروقت نگاش میکردم خیالم راحت بود چون فک میکردم زمان متوقف شده ومن دیگه بزرگ نمیشم وهروقت دلم بخواد میتونم زمان عوض کنم وباز شروع به بزرگ شدن کنم...عالم بچگی بود دیگه
[ پنج شنبه 20 تير 1392
] [ 1:30 ] [ Mobi Goli ] خاک توسرمن که گوزمو میتونم نگه دارم ولی تورو نه! [ چهار شنبه 19 تير 1392
] [ 1:45 ] [ Mobi Goli ]
19*4*1392 سلام
[ چهار شنبه 19 تير 1392
] [ 1:21 ] [ Mobi Goli ] [ سه شنبه 21 خرداد 1392
] [ 11:32 ] [ Mobi Goli ]
یه نکته مهم:شمامیتونید ازاتفاقات روزمره تون یه داستان کوتاه وازخاطراتتون یه داستان بلندبسازید تنهاکاری که باید بکنید اینکه اتفاقات و خاطراتتونو در ذهن خودتون تعریف کنید و درحین تعریف دربرگه ای یادداشت کنید بعدش به اوناآب وتاب بدید،برای این کارم میتونیداز اصطلاحات ادبی مختلفی استفاده کنید.
خب امیدوارم که به دردتون بخوره خلاصه وارنوشتم که زیاد وقتتونو نگیرم.باتشکر
[ چهار شنبه 15 خرداد 1392
] [ 23:37 ] [ Mobi Goli ] [ پنج شنبه 9 خرداد 1392
] [ 22:45 ] [ Mobi Goli ] [ سه شنبه 7 خرداد 1392
] [ 1:45 ] [ Mobi Goli ] [ سه شنبه 7 خرداد 1392
] [ 1:31 ] [ Mobi Goli ] [ دو شنبه 6 خرداد 1392
] [ 18:43 ] [ Mobi Goli ]
پنج چیزانسانها رابه موفقیت می رساند:
[ یک شنبه 5 خرداد 1392
] [ 1:34 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 4 خرداد 1392
] [ 13:8 ] [ Mobi Goli ]
زیباترین روحیه ی سنّتی ِ ما ، عشق به بهار و نوروز است. و ما مردم - علی رغم ِ این همه
مصیبت و مصیبت زدگی چه استعدادی برای زندگی و شادمانی داریم ... " نون ِ نوشتن - محمود دولت آبادی " [ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392
] [ 1:38 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 14:9 ] [ Mobi Goli ] مهران مدیری در سال 1340 در تهران متولد شد. وی در خانوادهای هنردوست به دنیا آمد و فعالیتهای هنری خود را از نخستین سالهای نوجوانی شروع کرد و تا قبل از ورود به رشته تئاتر در دانشگاه، در چندین اثر نمایشی به عنوان بازیگر شرکت کرد. مدیری تا سال 1372 با نمایشهای زیادی چون: شوخی، تلگراف، آرسنال، پانسیون، سیمرغ، هملت، کیسه بوکس و... روی صحنه رفت. همچنین در این دوران به عنوان بازیگر در نمایشهای رادیویی قصههای شب نیز حضور داشت. مدیری در سالهای آغازین دهه 70، نخستین تجربه حضور خود را در برنامههای مذهبی تلویزیون تجربه کرد تا آنکه وارد وادی طنز نمایشی در تلویزیون شد. در مجموعههای تلویزیونی نوروز72- بازیگرـ و پرواز 57 - بازیگر و کارگردان- در بهار و زمستان 1372، به عنوان یک بازیگر کمدی معرفی شد. در سال 81،... ادامه مطلب [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 13:51 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 13:35 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 13:25 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 13:17 ] [ Mobi Goli ] [ شنبه 21 ارديبهشت 1392
] [ 13:6 ] [ Mobi Goli ] مرا به کعبه چه حاجت!
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] |